فکر و قلب

گاهی به باران حسودی می کنم که چگونه بی پروا با آغوش گونه هایت عشق بازی می کند.

فکر و قلب

گاهی به باران حسودی می کنم که چگونه بی پروا با آغوش گونه هایت عشق بازی می کند.

افسونگر

گردونه بهار؛ که با صد هزار گل

در صد هزار رنگ

با نور مهر؛ زینت و زیور گرفته بود.

از دره های ساکت پر برف می گذشت.

در دشت های سرد و برهنه؛

در باغ های زرد و خزان دیده؛

می گشت.

زیبا؛ ظریف؛ دختر افسونگر بهار؛

یک شاخه گل به دست؛

هر برگ آن هزار ستاره

بر هرچه می نواخت؛

باغی پر از ستاره و گل می ساخت؛

افسونگری است آیا ؟

یا معجزه است این که ازین شاخه های  خشک؛

سرما چشیده؛یخ زده؛ پژمرده؛

این شاخه های پر گل؛

این برگ های رنگین؛

این باغ های غرق شکوفه؛

این روح؛ این نشاط؛

این ازدحام جاری گنجشک های شاد؛

این بوی عشق؛ بوی امید و نوید و مهر ...

افسونگری است آیا ؟

یا معجزه ست ؟

بر این ظریف زیبا؛ از ما؛ درود باد!

 

نظرات 5 + ارسال نظر
3line سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:00 ق.ظ http://www.1111.tk

سلام هدیه خانوم چرا از قالب زیبای ما استفاده نکردی

پسری از جنس باران سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:49 ب.ظ http://silenceq.blogsky.com

شکنجه پنهان سکوت را اشکار کن

زیبا ترین حرفت را بگو

وهرگز هراس مدار از انکه بگویندسخن بیهوده می گویی

که حرف ما سخن بیهودگی نیست که عشق خود بیهوده نیست

عشق خود فرداست

خود همیشه است


سلام
من آپیدم منتظر نظر تو هستم منتظرم نزار

شیدا چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:52 ب.ظ http://shoride.blogsky.com

سلام
خوبی؟
من آپ کردم... اگه خواست یه سر بزن

سبحان پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 06:51 ب.ظ http://www.pendar-nik.blogsky.com

سلام
امیدوارم تو کار وبلاگ نویسی موفق باشی
و از نظرت متشکرم

afa شنبه 4 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 06:13 ق.ظ http://afasoft.ir

خیلی زیبا بود
ممنوووووووووووونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد