فکر و قلب

گاهی به باران حسودی می کنم که چگونه بی پروا با آغوش گونه هایت عشق بازی می کند.

فکر و قلب

گاهی به باران حسودی می کنم که چگونه بی پروا با آغوش گونه هایت عشق بازی می کند.

آدمک بخند

آدمک آخر دنیاست بخند. آدمک مرگ همینجاست بخند. آن خدایی که بزرگش خواندی؛ بخدا

مثل تو تنهاست بخند. دست خطی که تو را عاشق کرد؛ شوخی کاغذی ماست بخند. فکر کن

درد تو ارزشمند است. فکر کن گریه چه زیباست بخند. صبح فردا به شب نیست که نیست. تازه

آنگاه که فرداست بخند. راستی آنچه که یادت دادیم؛ پر زدن نیست که در جاست بخند. آدمک

نغمه ای آغاز نخوان؛ بخدا آخر دنیاست بخند...

انتظار

شبها که در انتظار تو هستم ، ستارگان مرا سرزنش می کنند . پرندگان مرا زود باور می خوانند که خواب خوش شب را برای دیدن تو بر خود حرام می کنم .

ولی من به آنها می گویم تو می آیی .

من تا صبح به انتظار می نشینم . حتی پلک هم نمی زنم . عاقبت صبح می شود و کسی گلدانها را آب می دهد و پرندگان را از شاخه ها به پرواز  وا می دارد

 ولی نه تو آمده ای نه کسی دیگر

دیگه از تو خبری نیست خیلی وقته
این واسه من خیلی سخته خیلی سخته
من که موندم تو خمار پاسخ نبودنت
نمی خوام بهم بگی که کار بخته

نیمکت همیشگی مون توی باغ رنگ شده
هر چی یادگاری داشتیم همه بی رنگ شده
نمی دونم تو دلت چی می گذره
اما من یکی دلم تنگ شده

گاهی وقتا هوس شنیدن صدای تو
من و دیوونه و شیدا می کنه
می زنم به کوچه تا که گم بشم
اما باز خیال تو زود من و پیدا می کنه

کاش می شد یواشکی ببینمت
کاش می شد پشت غرور و بشکنم
کاش می شد حرفام و باور بکنی
کاش می شد به سیم آخر بزنم

دیگه از تو خبری نیست خیلی وقته
این واسه من خیلی سخته خیلی سخته
من که موندم تو خمار پاسخ نبودنت
نمی خوام بهم بگی که کار بخته

 

حال من بی توست

این حال من بی توست 

بغض غزلی بی لب

افتاده ترین عاشق  

زیر سم اسب شب

این حال من بی توست

دلداده تر از فرهاد

شوریده تر از مجنون  

حسرت به دلی در باد

پیدا شو که میترسم از بستر بی قصه 

پیدا شو نفس برده میترسه ازت غصه

بی وقفه ترین عاشق

موندم که تو پیداشی

بی تو همه چیز تلخه

باید که تو هم باشی                     

عرض تبریک

نام عشق را که میبری آفتاب احترام می کند

نبض آب تند تند می زند

موج ها قیام می کنند

نام عشق را که میبری سنگ هم بی قرار میشود

کوه سر به خاک می نهد

آسمان سجود می کند

شب سیر میشود

سرو سر به زیر می شود

نام عشق را که میبری

گریه ناگزیر میشود

عاقبت دل به عاشقی صادقانه اعتراف می کند


نادیا و فرشاد گلم دومین سالگرد زیبا و به یادماندنی ازدواج شیرینتان را بهتون تبریک میگم امیدوارم سالهای سال با خوشی در کنار هم زندگی کنید.(البته با امیر مهدی و...)

خیلی خیلی دوستون دارم  

همیشه آرزوی کامیابی و سعادت دارم واستون

                                                                                         آرزومند آرزوهایتان هدیه

یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم.

یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم

گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند


طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم

گله هرگز نبود شیوه ی دلسوختگان

با غم خویش بسازیم و شفایی نکنیم

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم

وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم

 




یادمان باشد اگر خواستیم با کسی دوست شویم کسی را انتخاب کنیم که دروازه قلبش بزرگ باشد که هنگام

 

ورود به قلبش و گذر از دروازه قلبش مجبور نباشیم خودمان را کوچک کنیم !!!

یادمان باشد که اگر خواستیم عاشق شویم اول بشناسیم بعد عاشق شویم

یادمان باشد که تا آخر عمر به یاد داشته باشیم فاصله بین عشق و هوس را...

چرا من آنقدر تنهام؟؟؟؟

عصر یک روز بهاری زیر باران . بی قرار

رد شدی  از آخرین پیچ خیابان بهار

مثل گلبرگی عرق پوش از نوازش های شرم

طعنه می زد گونه ات حتی به نارنج و انار

پیش از این آری .اگر می دیدمت . این سال ها

رخنه در روحم نمی کرد این سکوت مرگبار

گفتمت بنشین برایم حرف تنهایی بزن

غیر عشق اینجا ندارد هیچ حرفی اعتبار

بی تو تکرار خزانست و زمستان و ستم

بی تو تقویمم تهی از عید و نوروز و بهار

بی تعارف از دلت می آید ای خوب نجیب

بعد چنین روز و ماه و سال های آزگار

باز هم من باشم و تنهایی و دردی غریب

باز هم من باشم و شب پرسه های انتظار